نگرانم

سلام فرشته کوچولوی مامان فردا باید بریم واکسن ١٨ماهگیتو بزنی مامانی دارم از نگرانی سکته میکنم بعد از اون ماجرای آمپول زدنت وبیهوش شدنت  دیگه نمتونم به خودم جرأت بدم وتا بزارم برات آمپول بزنن وای پسرم اگه به خاطر سلامتیت نبود دیگه هرگز نمیزاشتم بهت آمپول بزنن الان مثل فرشته ها خوابیدی خدایا جیگر گوشمو به خودت میسپارم فردا نذار زیاد اذیت بشه مامانا شماهم به پسرم دعا کنید


تاریخ : 12 اسفند 1392 - 08:34 | توسط : ماهان | بازدید : 1112 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

ماجراهای ماهان

سلام فندق مامان.

اینم یکی از شیطنتهای شما

عزیزم این روزهابرای خرید هر روز میریم بیرون شما هم کلی کیف میکنی .هرچی هم برات خرید میکنیم باز یه چیزایی کم میاری .عزیز جون (مامان بابایی)برات یه بلوز گرفت تو خیابون گریه کردی که تنت کنم . ازشیرین زبونیهات بگم رفتیم برات کفش بخریم من یه کفش مشکی کالج پات کرده بودم وشما رفتی یه کفش قرمز دخترونه آوردی بالهجه کودکانت میگفتی خوشجل خوشجل واشاره میکردی که بپوشونم به پات خلاصه به زور قانعه ات کردیم که این دخترونست .

وقتی وارد مغازه میشیم اگه فروشنده آقا باشه اینقد میگی عمو .عمو.همه ازت خوششون میاد ونازت میکنن

وقتی هم از مغازه میایم بیرون به تقلیدازما به فروشنده ها میگی ممنون یعنی عاشق ممنون گفتنتم

راستی پسرم یکم اسفند تولد مامانی بودعزیزجون(مامان بابا)زحمت کشیده بود واسه مامانی کیک خریده بوددستش دردنکنه

عزیز دلم خیلی خیلی دوستت دارم


تاریخ : 07 اسفند 1392 - 22:33 | توسط : ماهان | بازدید : 1144 | موضوع : وبلاگ | 20 نظر

ماهان 1سال و5ماه و19روزه

سلام به ماهان عزیزتر ازجانم وسلام به همه ی دوستای عزیز ماهان

پسرم پفیلا خیلی دوست داری والبته دوستداری موقع درست کردنش بغل مامانی باشی وقتی در قابلمه رو باز میکنم وپفیلا پرت میشه غش میکنی ازخنده قربون پسرم بشم عاشقتم

 

عزیزم کافیه قوطی رب ببینی گریه میکنی تابدم بهت ویه قاشقم بدم تاخودت هر جور که دوست داری

بخوری گل پسرم زندگیمو ربی کردی... البته فدای سرت

 

وای از دست این پسرااز 9 ماهگی عشقش به ابزارهای باباش شروع شدوهچنان ادامه داره تاجایی پیچ میبینه باپیچ گوشتی می افته به جونش عزیزجونش (مامان باباش)براش ابزار پلاستیکی خرید ولی آقا هیچ علاقه ی نشون نداد واااااااااااااااااااااای مامانی کی میخوای بفهمی خطرناکه

واین عکس مال 22بهمن که با.باباش رفته بود راهپیمایی اونجا دایی جونشو دیده بود باهاش رفته بود

که دایی هم ازش عکس گرفته بودباید بگم که عکساشم دایی جونش درست کرده که دست گلش درد نکنه

قربونت بشم عزیزم به اسب میگی ابس به آبگوشت میگی آگوشت،به عزیزم میگی عژیژم،ممنونم میگی خیلی زبون میریزی ولی وقتی میخوانم ثبتش کنم یادم میره عاشق تبلیغات تلوزیون وبرنامه های عمو پورنگی جیگرم .نفسم .عشقم .من و بابایی عاشقانه دوستت داریم

خدایا هزاران هزار بار شکر

 


تاریخ : 30 بهمن 1392 - 01:16 | توسط : ماهان | بازدید : 1622 | موضوع : وبلاگ | 37 نظر

عشق تنها دلیل زندگی است .وعشق یعنی پسرم و همسر عزیزم ولنتاین مبارک

پروردگارا: آرامش را همچون دانه های برف آرام وبی صدا بر سرزمین قلب کسانی که برایم عزیزند ببار

 

وای وای وای این گل پسر ما چیکارا که نمیکنه

نوش جونت عزیزم

پسر عزیزم حسابی شیطون و شیرین زبون شدی جمعه من وتوو بابایی وعمه جون رفتیم بیرون توچندتا مغازه رفتیم تا برات لباس عید ببینیم وقتی از مغازه میومدیم بیرون گریه میکردی ومیگفتی جی جی جی جی از جلوی کافی شاپ که رد میشدیم میگفتی هام هام خوراکی میخواستی بابایی برات اسنک که دوست داری خرید ازت عکس انداخته بودم ولی آپلود نشد خیلی دوستت دارم.روز عشاق به همه ی دوستای گل تبریک میگیم ودوستتون داریم

نازنینم همه هستی همه مستی بی توام بی همه هستی

هرچه دارم باتو تو دارم باتوام باشورو مستی

عشق ورویا عشق هستی درکلامم در نگاهم

موج عشق و موج هستی همه آرامش همه آرام تو هستی


تاریخ : 20 بهمن 1392 - 22:45 | توسط : ماهان | بازدید : 4616 | موضوع : وبلاگ | 25 نظر

توی هفتا آسمون تو تک ستاره ی منی

 

سلام. ما بازم اومدیم با کلی عکس و ماجرهای جدید.عزیزدل مامان آماده شده که با مامانی بره خونه آقاجونش  که یادش افتاد که امروز به کمد توپها سر نزده و باهاشون بازی نکرده

اینجا هم رفته سراغ جاکفشی تا کفشهای مامانی و براش بیاره قربون شکل ماهت بشم جوجه ی من

 

الهی دورت بگردم پسرم خنده هاتو قربون

 

خوب حالا ازاین مرغش براتون بگم این مرغ وعزیز جون بابایی یعنی مامان باباش واسه ماهان خریده بود خیلی هم دوستش داره سه تا تخم میذاره و قدقد میکنه ومیچرخه ولی یک روز که میخواست از کمدش برداره افتادودمش شکست ازاون روز صداش ضعیف شده

 

اینم لب تاب عمو فردوسه زبان انگلیسی و فارسی داره 32تاکلمه داره باحروف الفبا واعداد یک تا ده اینم خیلی دوست داری گفتم تا دخلشو نیاوردی عکسشو برات بزارم تا یادگاری بمونه

 

وتواین عکسم بابایی رفته بود حموم  داره باتعجب به سشوار کشیدن بابایی نگاه میکنه

این عکسم توسط دایی رضا خونه ی آقا جون گرفته شده

 

راستی عزیزم یاد گرفتی میگی هویج به آقا جون هم میگی آقاجی وقتی خراب کاری میکنی میگم کی این کارو کرد میگی بابافدای شیرین زبونیهات بشم بلبل من دوستت دارم یه عالمه.منتظر عکسها و ماجرهای بعدی ماهان کوچولو باشید مازود زود دوباره برمیگردیم.همتونودوستداریم ومیبوسیمتون بای

 


تاریخ : 14 بهمن 1392 - 00:36 | توسط : ماهان | بازدید : 2854 | موضوع : وبلاگ | 25 نظر

مادرانه ............

سلام فرشته کووچولوی من اکنون که این نامه رابرایت مینویسم تو یک سال وپنج ماه ودو روز سن داری ومن نمیدانم که چند سال پس از این می توانم این نامه رابرایت بخوانم وچند سال بدتر آن....تو میتوانی آنرا بفهمی ....بااین حال برایت مینویسم.

عریرم ...هیچگاه نپرس که "علم بهتراست یاثروت" بااین حال همواره درپی "آگاهی" باش

نازنینم......همواره خود را از گزند تعصب به دین ملیت و نژاد در امان بدار...اما تا میتوانی در دانستن بکوش که بی شک تورا متوجه حضور "او" میکند مهربانم.....آن هنگامکه تعهد کردی مهربانی را برای همیشه در مسیر زندگیت همراه کنی.......همیشه با او " باش" .....بگذار آغوش تو گرمش کند ونگاه پر امیدت را همیشه در از دحام جستجو کند

نفسم .....نه من نه پدرت قرار نیست همیشه تورا درک کنیم ......ازما بیش از یک پدر ومادر نخواه که آن هم البته کم نیست بگذار به انداز ه ی یک نسل متفاوت فکر کنیم. آرام باش گفتگو تفاوت ها را دلنشین میکند .

مردکوچکم .....همیشه در زندگیت پر از خواسته باش و مردانه پای یک یکشان بایست .مغرورانه مرد باش اما از "مرد "بودنت استفاده نکن سعی کن مردانگی را پیشه خود کنی سخت است میدانم

زندگیم.......ورزش کن بگذار هر سلو لت لذت بودن را حس کند...قدری هم از هنر بدان تا آنچه را نتوان گفت تو ترسیم کنی....بنوازی آهنگ دل مردم را ..شور دهی به این شعور ...تاریخ زیادبخوان که پراز تکراراست وسفر بسیار هم سفر کن تا دل کندن را بیاموزی....

ثمره ام .......مردمان را هر یک چون ستاره ای ببین که قدری از راهت را روشن میکنند هر کدام را در مداری قرار بده دور و نزدیک از نورشان در رفتن بهره بجو ....ونیز هیچگاه نورت رااز انان دریغ مکن

پسرم به انتظارت آنقدر میمانم تا برسد آنروزی که برایم بنویسی.................

نوشتن این نامه بهانه ای است تا بفهمانم چقدر دوستت دارم


تاریخ : 12 بهمن 1392 - 22:07 | توسط : ماهان | بازدید : 1095 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

ماجراهای ماهان ودختر داییش

 سلام به همگی این خانم خوشگله اسمش نادیاست دختر دایی ماهان نادیا خانم 38روز از ماهان بزرگتره   این دوتا خیلی همدیگرو دوست دارن  فقط یه موقع هایی ماهان اعصاب نادیارو خرد میکنه نادیا گازش میگیره  وقتی میگم ماهان نادیا چیکارت کرد انگشتشو میکنه تو دهنش یعنی انگشتمو گاز گرفت البته چند بارم لپشو گاز گرفت  ولی گل پسر مامان اینقد که  مهربونه فقط دوست داره بغل نادیا بخوابه یا بوسش کنه

  قربون جفتتون بشم

 

آقا ماهان چشم دایی جون وزندایی جون ودور دیده  توتصویر دوم ببینید پسرم چطور داره اسرار میکنه تو تصویر سومم تلاش میکنه که بوسش کنه ولی نادیا خانم به آسونی دل به کسی نمیده تو تصویر چهام بلاخره موفق شد ولی نادیا میگه فقط یه دونه بوسم کنی تو تصویر آخرم ماهان میگه دیدی بوست کردم

 

 

 


تاریخ : 08 بهمن 1392 - 04:09 | توسط : ماهان | بازدید : 2052 | موضوع : وبلاگ | 13 نظر

فقط ماهان

سلام دوستای گلم این در خونه ی ماست که باز میشه به راه پله عزیز جونم وقتی زنگ در عزیز جون ومیشنوم هرکجای خونه باشم خودمو میرسونم به در که ببینم کیه در میزنه  خوب چیکار کنم قدم به چشمی در نمیرسه به خاطر همین از درز در نگاه میکنم مامانم میگه ماااااااااااهان فضولی کار زشتیه منم میگم مامان جون من فضول نیستم یه کم زیادی کنجکاوم مامانمم میگه قرررررررررررررررررربون پسر کنجکاوم بشم

نفس مامان دیروز دیدم هوا خوبه بردمت پشت بوم واسه هوا خوری فدای انگشت کوچولوت بشم که داری اجازه میگیری که بری بازی کنی

    نمیدونم این عینک واز کجا پیدا کردی و زدی به چشمت عشقمی پسرم

    حالا از این ماشینت برات بگم این ماشینتو تو 10ماهگی برات گرفتیم  تاباهاش راه رفتنو یاد بگیری که خیلی هم کمکت کرد دو روزه راه افتادی  ولی از اون موقع که راه افتادی دیگه بهش نگاه هم نمیکردی تااینکه یه روز اتفاقی موزیک ماشینتو زدی و حالا یه لحظه هم ازش جدا نمیشی وبا موزیکش میری رو اعصاب مامانی  عزیزمیییییییییییییییییییییییی

راستی مامانی یاد گرفتی میگی جیجر یعنی جیگر وقتی میگم بادکنکت کو میگی تکید یعنی تر کیدفدای شیرین زبونیهات بشه مادر الان بادایی جون رفتی خونشون مامانی دلم برات تنگ شده بااینکه یک ساعتم نیست رفتی بااینکه دو کوچه بیشترفاصله نیست تحمل یه لحظه دوریتم ندارم ولی شما اینقد دایی جون رضارو دوست داری فکر کنم تا شبم پیش دایی باشی مامانی یادت نمی افته عزیز دلم خیلییییییییییییییی دوستت دارم                         خدایا بابت همه چیز ازت ممنونم


تاریخ : 28 دی 1392 - 22:11 | توسط : ماهان | بازدید : 1183 | موضوع : وبلاگ | 19 نظر

خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر که داده ات نعمت ندادهات حکمت و گر فته ات امتحان

سلام به عزیزدل مامان و تمام دوستای نی نی پیچ گل پسرم برات بسته ی بَن بِن بُن گرفتم این بسته شامل 30 کارته که شما 15 تاشو یادگرفتی  آب.گل.توپ.مامان.بابا.شیر.چشم.ابرو.گوش.دست. پا.جوجه.سگ.مو.البته کارت توپ وپیدا نکردمکه تو عکس بزارم قربون پسر باهوشم بشم ماهانم یه مدته که یاد گرفتی و به همه چی میگی نه وقتی میگم مامان و دوست داری میگی نه یاد گرفتی وقتی میگم عزیز مامان کیه دو دستی میزنی به سینتو میگی من من قبلا یا بوس میفرستادی یا لبتو میچسبودی به صورت مامان بوس میکردی ولی یه چند وقتیه که بوسهای آبدار میکنی در ضمن اگه بابایی رو بوس کردی میگی ماما یعنی باید منم بوس کنی عاشقتم پسرم دیشب رو دستم خوابیده بودی داشتی شیر میخوردی تو خواب و بیداری بودی که دهنتو از شیر کشیدی و بازوی مامانی و بوس کردی و دوباره شیرتو خوردی لحظه ی خیلی قشنگی بودبغضم گرفت مامانی پیشه خودت چی فکر کردی که اونجوری عاشقانه مامانی وبوس کردی احساس کردم یه جورایی داری ازم تشکر میکنی فدای دل مهربونت بشم مامانی                      خدایا همه نعمتهات باارزشه ولی بچه یه چیز دیگه است

آقا ماهان دیروز رفته بود بانک به حساب شخصیش سربزنه مامانش وباباش هوس کردن که از اونجا یه سرهم برن پارک ماهان جونم که بدش نیومده بود اولش از تاب ترسید ولی بد دیگه راضی نمیشد بیاد پایین

ولی چون هوا سرد بود به زور آوردیمش خونه جیگرتو بخورم عزیزدلم

 

 

اینجا هم با به قول خودت .باباجی یعنی باباجون رفته بودی بالاپشت بوم

  فندق مامان این عکستوخونه ی عزیز جون  تو ماه محرم گرفتیم اون موقع که خونمون بنایی بود چون بابای این عکستو دوست داره دلم نیومد توپستت نذارم قربونت بشم که مثلا داری میخندی                           دنیا رو خیلی کوچیک میبینم که بخوام بگم یه دنیا دوستت دارم

 


تاریخ : 21 دی 1392 - 00:02 | توسط : ماهان | بازدید : 3149 | موضوع : وبلاگ | 14 نظر